الصبریه للعروسیه

هرچی به مادر گرام میگم
صب کن عروست بیاد
بعد دو تایی هر کار خواستین بکنین!
قبول نکرد که نکرد
منو بابارو گرفت به کار

+ هوووف

الجیشیه

حالا که همه بچه های خواهرا از دیش و جیش بیرون اومدن
مادر گرام همه قالیارو داد قالیشویی
دوقلوهای داداش محترم نیز از جیشیدن به ای نحو کان ممنوع هستن
تا اطلاع ثانوی

+ قراره سه روز عین کوالا روی مبل زندگی کنیم

آیکون حاجاغای پست گذارنده از روی مبل

الکتیه

واسه بابام کت و شلوار گرفته بودن
خییییلی بهش میومد و خوشگل شده بود
داشتم لباس میپوشیدم
خواهر بزرگه ام میگه：
واسه حاجی ام دیگه باید یه کت و شلوار بگیریم
میگم： عمرا
من عروسی خودم کت و شلوار نمیپوشم, الان بپوشم؟!
میگن： چرا؟؟؟
میگم： خوشم نمیاد خو، همین پیراهن و شلوار...

همون موقع نگام میفته به کت آبی گردن غازی!!! براقی که یقه اش پره نگینه
تا نگامو میبینن میگن：
چی شد؟ حسودیت شد؟
میگم： این مال کیه؟؟؟
میگن： کت و شلوار داماده
با پوزخند میگم：من فک کردم زنونه اس...

+ همه شونو چسبوندم به دیوار

السادکیه

دامادمون میره تو اتاق که لباس عوض کنه
منم همون آن پیراهن الیاف طرح هندی نویی رو که واسه عروسی گرفتم, میپوشم و میام بیرون
میگه：
حاجی خوشبحالت انقد راحتی
یه اسپرت آخوندی میپوشی و خلاص

العالم کلهم بکم و انا صم خوابدیده!

این چند روز که چند تا از دوستان مجازی سر اینکه مذهبیون چطور میتونن دون آب شنگولی و رقص و آهنگ خوش باشن
و شادی کنن تو عروسیاشون, صحبت کردم
و به این نتیجه رسیدم که دیگه صحبت نکنم!

نمیدونم ما از کره مریخ اومدیم
یا دینمون با دین دیگران فرق میکنه
شایدم ما آخرین خانواده فسیلی هستیم
که هنوز تو عروسیامون نمیرقصیم متاسفانه
نه عربی نه غیر عربی حتی!!!


+ میگن امام زمان که تشریف میارن
همه میگن این دیگه چه دین جدیده!!!

++ یه چیزی هم میتونس باشه
که نیست
بهش میگفتن سبک زندگی...

+++ بین برادران لبنانی معروفه که：
ایرانیا انقد انقلابشونو صادر کردن
که دیگه چیزی واسه خودشون نموند.

الولشیه

از طنزهای روزگار اینه که...

+ ولش کن اصن.

القانعیه

مامانم میگه
باید واسه عروس کادو بیاریا
میگم
مگه تو عروسی کادو میدن؟
میگه
آره فامیلای درجه یک میرن بالا کادو میدن
میگم
من که تا حالا ندیدم!
میگه
چند بار تا حالا دوماد شدی مگه؟

هیچی دیگه
حسابی قانع شدم.

+ ولی من کادو نمیدما
گفته باشم.
همین که میام خودش خیلیه
والا...

الکل خریه

باید برم گل بگیرم
که پرپر کنن
واسه رو سر عروس و داماد


+ واسه همه هرکاری کردیم
جز خودمون

النصفیه

مادر گرام شربت آبغوره خنننننک درست کرده
با خواهر نوعروسمون نشستیم به شربت نوشی
یه مشت محکم گذاشتم وسط کمر خواهرم
قشنگ که صداش پیچید به مامانم میگم：
اینو میخوای عروس کنی؟
اینکه من یه مشت بزنم نصف میشه!

+ نتیجه اخلاقی：
نصف نشدن از نشانه های آماده زندگی شدن است.

کلهم تقصیرنا

تو آشپزخونه ام که یهو خواهر کوچیکم میاد تو
اومد با شوق و ذوق واسه ماچ و روبوسی
یه چی پرید تو گلوش و هعی سرفه
تازه میگه：
تو پریدی توی گلوم!
من： o_O

نمیدونم چه حکمتیه هیچوقت نیستیم و همه تقصیرا گردن ماس!

+ طرف حالش گرفته بود
بش گفتن： چی شده؟!
گف： هر کی هرچی گم میکنه سراغشو از من میگیره
میگن： خو اشکالی نداره, سوتفاهمه دیگه
میگه：
نه بدبختی اینجاس که اخرم تو جیب من پیدا میشه!!!