۱۰
فروردين
با مادرم باقلا درست کردیم
خواهرم اومده تو آشپزخونه
میگه: گلپر داریم؟!
میگم: گلپر داریم
دلبره که نداریم!!!
خواهرم اومده تو آشپزخونه
میگه: گلپر داریم؟!
میگم: گلپر داریم
دلبره که نداریم!!!
وسایلمو جمع کردم که کم کم برگردم قم
یه دو ساعتی وقت دارم
بابام با آغوش باز میاد به سمتم
بغلم میکنه
و میگه:
خداحافظی کن که من میخوام برم بخوابم!!!