حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۲۸ مطلب با موضوع «معکوسات» ثبت شده است

۱۵
فروردين



"برکه کاشی"

صحن مسجد اعظم

حرم حضرت معصومه سلام الله علیها


پ.ن:

صحن جامع رضوی

ایوانی داره فیروزه ای!

اونم دیوانـــه کننده اس!!

کسی حواسش بهش بوده!؟!

  • حاجی ره
۰۸
فروردين


نسخه دیوان شعر شاه اسماعیل صفوی متخلص به ختائی

که یه پیرمرد پاکستانی واسه فروش آورده بود

یه ساعتی داشتم سرپا ورقش میزدم

اینقدر هیجان داشتم که اصن نمیتونستم بشینم

  • حاجی ره
۰۴
فروردين

http://bayanbox.ir/id/7629003744729032567?view


اینم عیدی ما

به تمامی رفقا و دوستان مجازی


پ.ن:

حیاط منزل دایی!


  • حاجی ره
۲۶
اسفند


روز جمعه

(آخرین روزی که قم بودم)

صبح رفتم روضه هفتگی مسجد آقای بهجت ره

روضه ای که خود ایشون پایه گذارش بودن

(جمعه ها نه و نیم تا یازده و نیم)

بعدش به دنیال یه صبحانه خوب

به چند جا سر زدم

از کبابی عشقعلی و مغازه یه عرب که ه.خ خیلی تعریفشو میکرد

تا آش جو فروشی و فلافلی های چهار مردون!

آخر قرعه به نام فطائر افتاد!

یه نون و پنیر با یه دجاج سفارش دادم!

همونجا میزاره تو تنو رو داغ داغ تحویلت میده

رمز موفقیت و گل کردنشون تو قم:

ارزونی و نون معرکه و خیلی عالی که غذاهاشون داره!



سمت چپی داخلش پنیریه شبیه پنیر پیتزا که تو تنور آب میشه!!!

دانه ای هزار



بعد هم رفتم چای عربی

جالبه که لیوان و نعلبکی رو قبل از چای ریختن با آب جوش یه بار میشوره!

شد پونصد!



این هم چای فروشی و چای فروش سیگاری مذکور!

یه زیرزمینه تو یکی از فرعی های گذرخان!


و اینم چند تایی از صبحانه های محلی و خانگی مان:



شهر ما پر از آش فروشی هائیه که بعد از نماز صبح شروع به کار میکنن

و همون اوایل صبح دیگه آشهاشونو میفروشن و تموم!

یعنی دیر بجنبی هوتوتو!!!

بعد نماز رفتم

هر چند خیلی خسته بودم!

هزار تومن ناقابل!!!

با پیاز داغ سفارشی!



اینم نون پنیر سبزی خانگی امروزمان!


+ حالا باز بیایین کله پاچه هاتونو!!!! به رخ بکشین!

(کلیک!)

:)))

  • حاجی ره
۲۶
اسفند


بعضی وقتا باس کار ساختمونی کرد

تا مردونگیت ثابت بشه

حتی به خودت!


پ.ن:

تصویر پست: سیمان ساخت حاجی ره

  • حاجی ره
۲۳
اسفند


چند روز پیش داشتم زندگی رهی معیری رو میخوندم سرکار!

با بعضی شعراش عجیب همراه شدم

این شعرش خیلی منو سوزند

وصف الحال ماست



هعی...

  • حاجی ره
۱۶
اسفند


داشتم دنبال شماره کوچه ای مگشتم

که ادرس سالن بود!

همه کوچه ها "شهید..." یا "شهیدان..."

دلم گرفت!

با خودم گفتم: از شهدا فقط اسماشون رو کوچه و خیابونا مونده...


...


از سالن اومده بودیم بیرون

و داشتیم با هم میگفتیم و میخندیدم

که پدر عروس که یه حاجاغای سید خیلی مهربون بود اومد پیشمون!

با هممون دست داد

خودمونو معرفی کردیم

که از دوستان و همکلاسی های "ت" هستیم!

خندید و گفت: همتون باهمین؟!

همه تایید کردن!

گفت: خدا کنه جمعتون مثه جمع ما نشه!

گوشامون تیز شد!

ادامه داد:

ما هشت نفر طلبه بودیم

که همیشه باهم بودیم

شیش نفرمون تو جبهه شهید شدن

یک نفرمون رفت دکتر شد

و تنها من موندم!!!

همه خشکمون زد!

شش نفر از هشت نفر!

+ روحانیون بیشترین قشری بودن که (به نسبت جمعیت) تو جنگ شهید دادن!


...


یه حاجاغای متشخصی از سالن بیرون اومد 

تنها بود 

با همه دس داد و احوالپرسی کرد

پدر عروس معرفی کرد: 

فلانی نماینده مجلس فلانجا! (شهر عروس اینا!!!)


...


http://up98.ir/uploads/139421034302471.jpg

سمت چپیه همونیه که گفت: خاک بر سر بیعرضه ات حاجی!!!

http://up98.ir/uploads/139421055968341.jpg

اینم حاجاغای بغل دستی که برخلاف ما حتی به ست کردن لباس خودش و بچه اش هم اهمیت میده!!!



  • حاجی ره
۱۳
اسفند

این یه هفته مهمون دارم!

یک دانه!

امشبم رفته حرم و ما موندیم تنها!

از بیرون صدای دعا و مناجات میاد

طاقت نمیارم و میزنم بیرون

بهش پیامک میدم:

هرموقع خواستین از حرم راه بیفتین تک بزنین!


+ داشتم با موبایل وب "قاصدک" رو میخوندم

توی لینکاشون وبی رو دیدم به نام "مرحوم عزیز"

"نوشته های خود شهاب" و "نوشته های خواهرش" رو خوندم

صفحه اولشونو تا آخر!

این شد که حالم بد شد و از خونه زدم بیرون


++ اگه قراره شما هم حالتون بد بشه

مجبور نیستین بخونین

حداقل فعلا!


پ.ن:

خیلی عجیبه خوندن پستهای یکی که دیگه نیست...

  • حاجی ره