م م 556: الفاتحه!
يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۷ ب.ظ
استاد زبان داره میره خارجه واسه یه همایش!
جلسه آخر چند دقیقه ای به زبان بیگانه!!! صحبت کرد
و همه گوش میکردن که ببینن چی میگه
(نصف بیشتر حرفاشو که اصن هیشکی متوجه نشد! از بس تند و غلیظ صحبت میکرد!)
مثه همیشه تموم که شد گفت: چی گفتم؟!
من سریع گفتم:
حلالیت طلبیدید! (به همین سادگی به همی خوشمزگی!)
حسابی ذوق کرد: آفرین!!!
بعد با زبان شیرین پارسی:
"حالا دوستان اگه هواپیما سقوط کرد یا عمرمون کفاف نداد و ... مارو ببخشید
و شما هم راحت میشید دیگه! نه؟!" (با خنده!)
جالب این که هیشکی نگفت بلا به دوری! نه استاد خدا نکنه ای و ...
همه با نیش باز گوش فرا داده بودیم به آخرین وصایای استاد را!
استاد در ادامه خنده ناکانه فرمودند:
اگه اتفاقی افتاد یه پارچه مشکی بزنید اینجا! گل هم بزارید! ...
عاغا دیگه ما دیدیم اینجوری زشته! گفتیم:
"ببخشید استاد! خرما هم بدیم!؟"
- ۹۲/۰۷/۲۸
نه حواسم نبود،علاوه بر بلاگ شما،همین چند وخ پیش یه بلاگ دیگه هم واسم خیلی خیلی جالب بود...1talabe.persianblog.ir