حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۳۳ مطلب با موضوع «السفریه» ثبت شده است

۰۲
ارديبهشت
آخرین استخاره ای که کردم
دیشب بود
برای دعوت دوستی
جهت سفر به افغانستان
خیلی خیلی دوست داشتم برم
مخصوصا این که میزبان و دعوت کننده
شخص خیلی خاص و محترمی بود...
خوب اومد اما با سختی زیاد
یا ملامت در انتها
به هزینه بالای ویزا و پرواز و اینا هم که نگاه کردم
دیدم همین قم بهتره!!!
:)))

+ ولی رو دلم مونده که؛
چرا سهیل بتونه بره
من نع؟!
آیکون حاجاغای حسود
  • حاجی ره
۳۰
فروردين

دوست عزیز و خواهر گرامی که پیشنهد فرمودین:

"برید خواستگاری و همه چیز رو با دختر خانم در میون بزارید

و واسش شرح بدید..."

یادمه پارسال 

خودم تنهایی پا شدم رفتم تهران

خواستگاری دختری

به معرفی یکی از اساتید و بزرگان قم

که نسبتی هم با دختر خانوم داشتند

وقتی همه چیز رو با دختر خانونوم در میون گذاشتم

و واسشون شرح دادم

ایشان فرمودند:

من یه دختر معمولی ام

و یه زندگی معمولی میخوام

با یه مرد معمولی!

بنده نیزپس از استماع فرمایشات فوق چای خود را نوشیده

و تهران را به سمت قم ترک کردم!

صدق الله العلی العظیم

والا...

  • حاجی ره
۲۹
فروردين
صبح دعای ندبه دعوتیم به صرف صبحانه
واسه شب هم یکی از رفقا شام دعوت کرده خونشون
الانم یکی دیگه از رفقا به ه.خ زنگ زد:
قرار ناهار فردارو گذاشت
بوستان ... قم

پ.ن:
وفور نعمته...
  • حاجی ره
۲۸
فروردين
مینی لپمو دادم یکی از رفقا
که مسئول فرهنگی حج شد امسال و
واسه یه ماه کار رفت مکه و مدینه
البته به شرط دو رکعت نماز کنار قبر پیغمبر ص
و یه دشداشه عربی
نخی
این لپ هم جدیدا هاردو نمیشناسه!
اینه که...
  • حاجی ره
۲۷
فروردين
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • حاجی ره
۲۷
فروردين


اهنئ لکم یا اصدقائی و احبائی و اعزائی

رجعه الرجل البلاکفا 

أعنی: 

الرجل الکبیر الفواد

الصاحب الشان العظیم

المنجاه من ید الطالبان

سیدی

و مولای

السهیل 

زید عزّه و شانه و اطال الله عمره و ظلّه و کثّرالله معرفته

و زوّج الله هو بالبنت خاله او من هو اخیر و اجمل منه!

آمین...

ب.ن: 

صاحب التصویر الفوق هو نفسه!!! 

اعنی السهیل فی لباس المبدل!

  • حاجی ره
۲۴
فروردين


ماهها پیش

یکی از رفقای روحانی

که در یکی از کشورهای خارجه! مشغول تبلیغه

بهم ایمیل داد که:

یه خانم تازه مسلمان رو میشناسم

که خیلی علاقه داره با یه ایرانی مسلمان ازدواج کنه!

فقط شرطش اینه که بیای اینجا بمونی حاجی!!!


بعد هم لینک صفحه اجتماعیشو!!! 

گذاشته بود واسم

لیکن... 

نه اینکه ما فیلترشکن و اینا نداشتیم!

حتی نرفتیم همسر آینده مونو ببینیم!!

و اینجوری شد که یه شکست عشقی دیگه خوردیم!!!

لاحول و لاقوه الا بالله...

  • حاجی ره
۲۲
فروردين

سالها قبل

موقعی که ساکن حجره بودم

عجیب زده بود به کله ام که پاشم برم یه روستایی جایی

یه کم تو طبیعت و با مردم طبیعی! زندگی کنم

(طبیعت به معنای اعم: کویر کوهستان و جنگل)

از شهر و درس و آدما و کار و تکنولوژی و ... دور بشم

از اون طرف هعی با خودم میگفتم:

خب اونوخ این همه کار و مسئولیت و وظیفه و تکلیف و اینا چی میشه!؟

اصن حق دارم همچو کاری بکنم؟!

اینقدر ذهنم درگیر این مسئله شده بود

از یه طرف رفتن از یه طرف حق چنین کاری رو داشتن

آخر رفتم پیش استادی

از دوستان و نزدیکان آقای بهجت ره

که خیلی از راهنماییها و مشورت های زندگیمو با ایشون انجام میدم

حرفهای دلمو بهش گفتم

جوابی که داد خیلی متعجبم کرد:

حاجی! منم اگه میتونستم

دلم میخواست برم یه روستایی تو جنگل زندگی کنم

که هیشکی منو نشناسه

بشم امام جماعت روستا

( رئیس دفتر یکی از مراجع قم هستن ایشون!!! و شمالی )

پ.ن: 

هر چند اون موقعها نشد که بشه

ولی این تو ذهنم موند اگه شد 

خرم آن‌ روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب

من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

انگیزه نوشتن این پست:

اینجا و آنجا

  • حاجی ره
۱۶
فروردين


امروز استاد زبانمون از همه میپرسید که ایام عید رو کجا بودن 

و میبایس به زور!!! خارجکی میحرفیدیم!

از خودش پرسیدیم، فرمودن: 

چند روزی کیش بودیم و چند روزی ویلامون تو جاده هراز!!!

(استادمون شمالین!)

ولی این عید بدترین عیدم بوده!

دزد زده بود به ویلا و همه چیو جارو کرده بود

حتی مایع ظرفشویی و ماکارونی و ... چه برسه به اسباب و اثاثیه ویلا!

میگفت: بهم گفتن یا از این دزدگیر ها و مدار بسته ها باس بگیرم

و تازه با یکی قرار داد ببندم

و هر سال یه پولی بهش بدم که هر موقع آژیر و آلارم ویلا به صدا دراومد زود خودشو برسونه اونجا

یا اینکه یکی رو پیدا کنم بیاد اونجا بمونه و رایگان ساکن بشه مواظب ویلا هم باشه!

یه ساختمون جداگانه هم داریم که فقط باس واسش یه حموم بسازیم و اینا...


و من باز رفتم تو فکر!

خیلی دوس دارم چند وقتی رو  با خودم خلوت کنم

یه جای خلوت و خوش آب و هوا و سرسبز (= ویلا!!! - ژیلا)

سرایداری هم که کاری نداره

باغبونی هم که عشقمه



برداری همه نوشته ها و تحقیقها و کارای نیمه تمومو بریزی تو کوله

سررسید و دفتر و خودکارای کانکو

عبای چهار فصلو کاپشن پوما و پوتین آمریکایی

گوشی و مینی لپ و و اسپیکر و شارژرا

نبات و لیوان مخصوص و قهوه و نسکافه 

(نیازی به بردن چایی نیس وقتی چایی شمال هس!)


زیر درخت فرش بندازی

فلاسکو بزاری کنار دستت

ماه و ماهی رو پلی کنی

فقط بخونی و بنویسی

بخونی و بنویسی

...


+ عکس اول: سد کارون (در مسیر اهواز که بودیم!)

عکس دوم: مهمون داشتیم همه کتابا و برگه های دور و برمو ریختم رو میزم!

  • حاجی ره
۱۵
فروردين


اگه تعداد پستهای یه وبلاگ نویس ارتباط مستقیمی با غمهاش داشته باشه

از من غمین تر هم هست؟!

طی 33 روز 136 پست!

میانگین روزانه 4 پست


+ و میانگین هر روز

300 بازدید کننده

2000 نمایش

و 100 کامنت

که هفته هاس نه بالاتر رفتن نه پایین تر میان!


++ غروب خورشید پشت کوههای سد کارون ( در مسیر اهواز)

  • حاجی ره